برای پدر

ساخت وبلاگ

#دنیا_نوشت

راستش رو بخواید دلم می خواد هرچی فحشه،بارِ مقطع زمانی زیستم کنم!چون با رفتن حاج قاسم و امثالشون که خوب می دونیم تعدادشون با ارفاق به انگشت های یه دست می رسه،تنها نمی شیم یعنی اصلا و ابدا تنها نمی شیم بلکه تحقیر می شیم

صرفا به خاطر این که دیگه انگشتی باقی نمی مونه که اشاره کنه به زیست و حضورشون!!!

پ ن۱:مغزم درد گرفته پدر،چرا اینجوری دلتنگم؟!دلتنگ خنده هات تو عکسا،دلتنگ نگاهات تو فیلما،دلتنگ حرفات تو مصاحبه ها..."کاش تو هنوزم بودی"

ولی میدونی کجای این داستان درد داره؟!اونجایی که متاسفانه من حافظم خود به خودی قویه ولی یه سری چیزا هست که نه از یاد من میره نه هیچکس دیگه و این"معرفت"لعنتی منو همیشهِ خدا یاد تو میندازه...

پ ن۲:همیشه وقتایی که فکرشم نمیکردم بهم یاداوری کردی که هستی،یادم اوردی که باید زنده بمونم،حتی با اینکه میگفتن:خودت"شهید شدی!"

+ نوشته شده در شنبه دهم دی ۱۴۰۱ ساعت 1:30 توسط Donya dolatkordestni  | 

نویسندگی...
ما را در سایت نویسندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donya7107 بازدید : 66 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 19:38